ه اين ترتيب، لازمه وجود يك امر منطقي، صرف نظر از ارائه گفتار جذّاب و دلنشين، به عزم و همّت جدّي
نيازمند است.
عزم و اراده جدّي زماني تحقّق خواهد يافت كه از صدر تا ذيل آحاد يك جامعه حقيقتاً بخواهند به انجام
عملي، هر چند به ضررشان تمام شود، پاي بند باشند.
اطّلاعات موجود در جهان امروز حاكي از آن است كه اگرچه در اكثر كشورهاي توسعه يافته، توجّه لازم و
شايسته از دين و ارزشهاي ديني و ايدئولوژيكي بعمل نمي آيد و از دين بالاخص دين مسيح همچون
ابزاري جهت سركوب ملل تحت ستم عالم بكار گرفته مي شود، امّا همين دسته از كشورهاي به اصطلاح
بي دين و بي مذهب، آموخته اند كه چگونه كاركنند، چگونه بيانديشند و چگونه بهترين فرآورده هاي
توليدي را به جامعه خويش كه خود نيز از جمله آنها محسوب مي گردند، عرضه كنند.
و امّا در جامعه ما :
در حالي كه در انديشه هاي اسلامي، بزرگترين تفريح، كار تلقّي مي شود و از كار بعنوان عبادت و
قرب الهي ياد مي شود، حدّاقل انتظار از جامعه اي كه خود را متوسّل و متمسّك به چنين الگوهايي
مي نمايد، تلاش مضاعف در جهت خدمات بايسته و بهترين ها است.
منظور از تلاش مضاعف، آب در هاون كوبيدن نيست كه هر فردي با كار- درگيري و وانمود كردن به كار،
خود را ساعي نشان دهد، بلكه كوشش در جهت يادگيري، آموزش، درك عميق از نيازها و چگونگي
تأمين نيازها ي آحاد جامعه است كه، متأسّفانه در جامعه ما همواره عوامل متعدّدي مانند :
منيّت خواهي ها، عافيت طلبي ها و رياكاري ها موجب نسيان حقايق ارزشهاي ذاتي دين شده است و
بسياري از افراد ياد گرفته اند تا بجاي بهره برداري صحيح، مطلوب و منطقي از چنين الگوهايي، ماهرانه و
به دور از شأن انساني بر ضدّ آنها عمل كرده و ارزشهاي ديني را همچون پُلي براي منافع فردي خود بكار
گيرند.
في الواقع، تأثّر و تأسّف نگارنده بيشتر از آن سو است كه ، آموزه ها ، الگو ها و ارزشهاي ديني بازيچه
دست عدّه اي فرصت طلب قرار گيرد و نمايشي از مظلوميت دين به جامعه عرضه گردد.
به اعتقاد راقم سطور:
چنانچه مديران و كاركنان سازمانها، مؤسسات و بنگاههاي گوناگون حقيقتاً به ارزشها پاي بند باشند،
در آن صورت منافع فردي بر منافع جمعي رجحان پيدا نخواهد كرد.
اگر آحاد يك جامعه عشق به وطن را از ايمان بدانند، آنگاه يله و رها در جهت ضربه وارد كردن بر پيكر
جامعه همگام نخواهند شد .
نگارنده، عليرغم همه كمي و كاستي ها در جامعه اعتقاد دارد :
با امكانات بالقوّه و بالفعل موجود جامعه مي شود انقلابي عظيم در جهت توليدات با كيفيت ارائه داد،
منوط بر اينكه همپيماني عزم هاي راسخ در پشتيباني از آن تعبيه آيد.
يكي از نگراني هاي موجود در تحقّق چنين آمالي، نكول مسئولان جامعه است.
ممكن است مسئولان جامعه نخواهند و يا ندانند كه انجام چنين امري در راهبرد اصولي جامعه مفيد
است.
نگراني ديگر، ممكن است تحقّق چنين آمالي با منافع از پيش تعيين شده آنها ( مسئولان ) متضاد و
مغاير باشد، كه در اين صورت خود آنها بزرگترين مانع در اجراي چنين اهدافي خواهند بود.
نگراني ديگر تر :
وجود فرهنگ غش در معاملات داخلي و خارجي، كلاه گذاشتن ، كلاهبرداري و مديريت يكبار بفروش
است.
معضل موجود از آن منظر با اهميت است كه دانسته شود، عليرغم صرف سرمايه هاي هنگفت جهت
يافتن خريدار، شناسايي بازارهاي هدف گوناگون، همواره در قالب هزينه هاي بدون جبران به هدر رفته
است و يا اينكه عرضه فرآورده ها به سبك گذشته و بدون در نظر گرفتن ذوق و سليقه مصرف كنندگان
صورت پذيرفته است.
مسئله ديگر :
اصلاح پذير نبودن است.
زماني كه بر آرا و نظرات خويش فخر فروخته شود و داشته هاي خود را بهترين قلمداد كنند و به سلايق و
ديدگاههاي ديگران اهميت داده نشود، مطمئنّاً سيستم بسته بوجود آمده، هيچگونه پويايي با خود به
همراه نخواهد داشت.
اين مسئله گوياي ضرب المثل عاميانه معروف است كه مي گويد:
" مال بد، به ... "
يكي از موضوعات اساسي در تحقّق توليد ملّي با كيفيت، اتّخاذ سياست ها و استراتژي معقول در
برخورد با پديده هاي گوناگون، اعم از داخل و خارج جامعه است.
در اين زمينه، هرگز نبايد از نقش حسّاس ديپلماسي كشور غافل ماند.
نگراني آن است كه :
همه رشته هاي با زحمت تنيده شده مسئولان گذشته جامعه، با سليقه مسئولان فعلي و در مدّت
كوتاهي به پنبه تبديل گردد.
چنانچه جايگاه ديپلماسي بدرستي مفهوم نگردد، آنگاه ضمن از دست دادن دوستان خارجي بر حجم
دشمنان خود افزوده ايم.
واقعيت اين است كه در دهكده جهاني، ديوار كشيدن به دور خود و جدا از ديگران زندگي كردن، جز آنكه
محروميت اعضاي محصور را در پي داشته باشد، عايدي ديگر ببار نخواهد آورد.
عدم توانايي در دوست يابي و قدرت بي انتها در از دست دادن دوستان گذشته و قديمي، ترغيب در
دشمن تراشي ها، عناويني از نشانه هاي ناكارامدي مديران بومي است كه تبعات نامطلوب آن نه تنها
سازمانها، بلكه كلّ جامعه و اركان آن ، از جمله توليد ملّي را متأثّر خواهد ساخت.
و امّا نگراني ديگر :
وجود يك جامعه پر تلاطم كه هر روز بر ميزان استرس افراد افزوده گردد، تهديدات داخلي و خارجي،
ترس و نگراني از فردا و فرداهايي كه پيش بيني ها را نا ممكن سازد، فشار مضاعف روحي و رواني
حاصل از پاره اي از تصميمات و ...، اگرچه روند اجراي اصولي امور يك جامعه را مختل مي سازد،
بعلاوه فرصتي براي انديشيدن در تأمين بستر لازم و مناسب براي ايجاد توليد كيفي تعبيه نخواهد
ساخت، زيرا تعادل اقتصادي را از بين برده و بر تعاملات اجتماعي فيمابين افراد، حتّي دوستان نيز اثر
نامطلوب خواهد داشت.
اگر بپذيريم كه پايان يك دعوا و يك جنگ تمام عيار، عليرغم وقوع هدم همه امكانات مادّي، سرمايه اي
و انساني، صلح و آشتي خواهد بود، بنابراين:
با يافتن راهكار هاي اصولي جهت برون رفت از تهديداتي كه هر روزه جامعه را نشانه مي رود و به التهابات
اجتماعي دامن مي زند، مي توان عزم به توليد ملّي و سرمايه انساني را جدّي تلقّي كرد، در غير
اينصورت، نه.